وصف حال MAT :
بگذار تا بخندم غش غش به روزگاران کز سنگ خنده خیزد روز وصال یاران
هر کس که ازدواجی یکبار کرده باشد داند که سخت باشد این ازدواج آسان
یک مرد لاابالی یک جو گرفتن در زیر گوش بنده آهسته گفت این سان
عشق وصفا وغیره مجموعه مراد است چون قرص اکس باشد،پس بی خیال قلیان
وقتی زدست یک زن بی مهری نشسته بردل بیرون نمی توان جز با یکی از آنان
با عمه ام بگویید احوال آب چشمم تابلکه آستین را بالا زند بر امان
فی الفور یک زن خوب با وضع مادی توپ پیدا کند اگرچه از زیر سنگ دوران
زیبا وخانه دار وهم مطمئن زهرحیث نامش شبیه چیزی مانند این امرسان